هنر ادبیات

یافته های نوین ادبی وآموزش زبان فارسی

هنر ادبیات

یافته های نوین ادبی وآموزش زبان فارسی

معرفی اشخاص

مختصری از زندگی نامه ی فریدون مشیری

      فریدون مشیری در سال 1305 در تهران دیده به جهان گشود دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه ی روزنامه نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی شد کار وی خبرنگاری و نویسندگی بود 30 سال در این زمینه کار کرد و سالها عضویت هیئت تحریریه «سخن روشنفکر» ،«سپید و سیاه» وچند نشریه دیگر را داشت.

    سپس در سال 1324 به عنوان کارمند در وزارت پست و تلگراف و تلفن کار می کرد در سال 1350 به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال 1357 بازنشسته شد.

   در سال 1333 ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نامهای بابک و بهارک از او به یادگار مانده است. اینک شعری زیبا ازایشان می خوانیم.

 

فریدون مشیری

 در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. جدپدری اش به واسطه

ماموریت ادرای به همدان منتقل شده بود و از سرداران نادرشاه بود. پدرش ابراهیم مشیری

 افشار فرزند محمد در سال ۱۲۷۵ شمسی در همدان متولد شد و در ایام جوانی به تهران آمد

و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. او نیز از علاقه مندان به شعر بود و در

خانواده او همیشه زمزمه اشعار حافظ و سعدی و فردوسی به گوش می رسید.


مشیری
سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران بود و سپس به علت ماموریت اداری

 پدرش به مشهد رفت و بعد از چندسال دوباره به تهران باز گشت و سه سال اول دبیرستان را

در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. به گفته خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران

دچار آشفتگی هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران

بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به

دانشگاه رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی ام به دلیل اینکه شاهد وضع پدرم بودم و از

استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی مشکلات خانوادگی و بیماری مادرم و

 مسائل دیگر سبب شد که من در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار

شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت. در همین زمینه شعری هم دارم و با عنوان عمر ویران».


او از دوران نوجوانی به شعر علاقمند
شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که

 دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و مثنوی داشت و از 1330 به بعد آثارش را

انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد.


مادرش اعظم السطنه ملقب به خورشید به شعر و ادبیات علاقه مند بوده
و گاهی شعر

می گفته، و پدرمادرش، میرزا جواد خان مؤتمن الممالک نیز شعر میگفته و "نجم "تخلص میکرده

 و دیوان شعری دارد که چاپ نشده است.


مشیری
همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد،

 و در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی در گذشت که اثر عمیقی در او بر جا گذاشت.

روزها به کار مشغول بودو شبها به تحصیل ادامه داد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و

در روزنامه ها و مجلات کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را به عهده گرفت. بعدها در

رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. اما کار اداری از یک سو و کارهای

 مطبوعاتی از سوی دیگر، در ادامه تحصیلش مشکلاتی ایجاد کرد، اما او کار در مطبوعات را

رها نکرد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات

که بعدها به نام هفت تار چنگ نامیده شد، به تمام زمینه های ادبی و فرهنگی از جمله نقد

کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداخت. بسیاری از شاعران مشهور معاصر، اولین بار با

چاپ شعرهایشان در این صفحه معرفی شدند.


مشیری
در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه و زن روز را

 برعهده داشت.


فریدون مشیری در سال
۱۳۳۳ ازدواج کرد. همسر او اقبال اخوان دانشجوی رشته نقاشی

دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. او هم پس از ازدواج، تحصیل را ادامه نداد و به

کار مشغول شد. فرزندان فریدون مشیری، بهار (متولد ۱۳۳۴) و بابک (متولد ۱۳۳۸) هر دو در

رشته معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده معماری دانشگاه ملی

ایران تحصیل کردند.


مشیری سرودن شعر را از نوجوانی
و تقریبا از پانزده سالگی شروع کرد. سروده های

نوجوانی او تحت تأثیر شاهنامه خوانی های پدرش شکل گرفته که از آن جمله این شعر

مربوط به پانزده سالگی اوست


:
چرا کشور ما شده زیر دست


چرا رشته ملک از هم
گسست

چرا هر که آید زبیگانگان


پی قتل ایران ببندد میان


چرا
جان ایرانیان شد عزیز

چرا بر ندارد کسی تیغ تیز


برانید دشمن ز
ایران زمین

که دنیا بود حلقه، ایران نگین


چو از خاتکی این نگین کم
شود

همه دیده ها پر زشبنم شود




انگیزه سرودن این شعر واقعه
شهریور ۱۳۲۰ بوده است. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه

 توفان در ۲۸ سالگی با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی به چاپ رسید (نوروز سال

 ۱۳۳۴(


خود
او درباره این مجموعه میگوید: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک

قطعه کوتاه داشت، هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر

نادرپور، هوشنگ ابتهاج(سایه)، سیاوش کسرایی، اخوان ثالث و محمدزهری بودند که به

همین سبک شعر میگفتند و همه شاعرانی نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی اعتنا نبودند.

اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی، حافظ، رودکی،

 فردوسی و ... را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم


مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی
همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰

 تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین

بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه

 گلهای تازه رادیو ایران در آن سالها داشت. این آشنایی با موسیقی و تئاتر ایران از سالهای

خیلی دور از طریق خانواده مادری به او منتقل شده بود. فضل الله بایگان دایی ایشان در تئاتر

بازی میکرد و منزل او در خیابان لاله زار قرار داشت و در آن سالهایی که از مشهد به تهران

می آمدند هر شب شب موسیقی گوش میکردند. مهرتاش، مؤسس جامعه باربد، و ابوالحسن

صبا نیز با فضل الله بایگان دوست بودند و شبها به نواختن سه تار یا ویولون میپرداختند، و

مشیری که در آن زمان ۱۵-۱۴ سال داشت مشتاقانه به شنیدن این موسیقی دل می داد.


فریدون مشیری در سال
۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در

شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه های

 برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقه ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در

سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و

مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.


سرانجام
...


فریدون مشیری پس از نیم قرن
حضور در فضای شعر زمانه اش ، سرانجام در آبان ماه 1379

در سن 74 سالگی بر اثر بیماری، چشم از جهان فرو بست.

سیری
در اشعار


فریدون مشیری از دوران خردسالی به شعر علاقه داشت و در دوران
دبیرستان و سال اول

دانشگاه دفتری از غزل و مثنوی ترتیب داد.آشنایی با شعر نو و قالب های آثار او را از ادامه

شیوه کهن باز داشت.


مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه مجذوب نوپردازان. راهی
را که او برگزید،

تعادلی در شعر نوین ایران بود. به این معنا که، او شکستن قالبهای عروضی، و کوتاه و بلند

 شدن مصرع ها و استفاده ی بجا و منطقی قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با

نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های

خاص خود، به شعرش چهره ای کاملاً مشخص داده بود .

استاد
فقید، دکتر عبدالحسین زرین کوب، درباره فریدون مشیری گفته است: « با چنین زبان

ساده، روشن و درخشانی است که فریدون، واژه به واژه با ما حرف می زند، حرفهایی را

میزند که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه، شعر او را تا حد هذیان، نامفهوم می کند و نه

 شعار خالی از شعور آن را به وسیله مریدپروری و خودنمایی می سازد. شعر او، زبان در

 سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص خود را

 از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان

او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد


فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ دورانی متوقف نشد، شعرش
بازتابی است از

همه مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و

پاکی و زیبایی، و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگزار

انسانیت است.


ویژگی سخن


بی گمان شاعر در هر جایگاه اجتماعی که
ایستاده باشد نخستین مولفه مردمی بودنش است

 ، و به اعتقاد بسیاری از اهل نظرفریدون مشیری شاعری از دیار مهربانی و شعرش ، همواره

 پر از لحظه های عشق و عاطفه های مردمی بود .



او شاعری است که با سادگی و صمیمیت و قلب مهربان و اشعار لطیفش،
شاعر ، مهربانی،

طبیعت و انسانیت نام گرفته است . لطافت کلام او و صداقت او درشعر باعث شد که در دهه

30 در شمارمهمترین شاعران معاصر قراربگیرد.آثار اولیه مشیری بصورت شعر موزو ن و

مقفی بود که سرودن آن را هیچگاه ترک نکرد .


مشیری
شاعری است صمیمی و صادق که شعرش آینه تمام نمای احوال و صفات اوست .

ادیبی که در همه حال حرمت زبان و اهل زبان را حفظ می کند.اندیشه هایش انسان دوستانه

 است و برای احساسات و عواطف عاشقانه از لطیف ترین و زیبا ترین واژه ها و تعبیرها سود

 می جوید.


مشیری از همان دوران نوجوانی و جوانی به
حوزه شعر عشق می ورزید و زبان عاشقانه

سرایی را پیوسته بر سته و بر جسته تر می کرد .او پیوسته پاسدار مهربانی بود :


هر جا که رسیده ام سخن از مهر گفته ام


آوخ ،
پاسخی به سزا کم شنفته ام !!


در حیات شعریش پیوسته انسان و عشق را
ستوده و به ویژه در سالهای اخیر این سروده ها

 پیوسته با رنگ و بوی وطن دوستی و انسان گرایی بومی نیز همراه بود .



آثار


کتابهای شعر
:

تشنه توفان، گناه دریا، نایافته، ابر و
کوچه، بهار را باور کن، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران،

 از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه ها و احساس، آواز آن پرنده غمگین.


گزیده های اشعار
:

پرواز با خورشید، برگزیده ها، گزینه اشعار سه دفتر، دلاویزترین، یک
آسمان پرنده، و همچنین

برگزیده ای از کتاب اسرار التوحید به نام یکسان نگریستن.


فریدون
مشیری، سال ها در برخی از مجلات معروف سال های گذشته همچون: ماهنامه

 سخن، مجله گشوده، سپید و سیاه قلم زده و همکاری نزدیکی با نشریات داشته است.


پشت این نقاب خنده، پشت این نگاه شا د


چهره خموش مرد دیگری است


مرد دیگری که سالهای سا ل


درسکوت
و انزوای محض

بی‌امید بی‌امید بی‌امید زیسته


مرد دیگری که پشت این
نقاب خنده

هرزمان به هربهانه


با تمام قلب خود گریسته



با رودکی تا نیما


مشیری شاعری توانا و صاحب سبک بود ، شعر او به‌شکلی اصیل و نرم ریشه در شعر
اصیل

 و کهن دارد گویی که او ادامه‌یی از جویباری ست که از دوران رودکی آغاز شد و در گذر از

قرنها از نیما عبور کرد.

مشیری در وادی شعر نیمایی موفق شد
کارهایی را در کمال زیبایی و نرمش خلق کند و

به‌عنوان یکی از شاعران مورد علاقه و احترام مردم مطرح باشد . شعر مشیری شعری نجیب،

 آرام، انسانی و عاشقانه است . رمانتسیمی نرم با لایه‌یی از واقعگرایی از ویژگی شعر

اوست . در زمینه سبکهای می‌توان خصائص سبک عراقی را در شعرهای او باز یافت. شعر

مشیری شعریست که برای عموم قابل درک است .


نمونه‌ای از شعرهای لطیف مشیری که دریاد اغلب شعردوستان
هست شعری است بنام

کوچه که شاید بتوان او را گویای شخصیت کامل شعری مشیری دانست.


بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم


همه تن چشم شدم خیره
بدنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم


شدم آن عاشق
دیوانه که بودم

درنهانخانه جانم گل یاد تو درخشید


باغ صد خاطره
خندید

عطر صد خاطره پیچید


...

درباره مشیری و شعر مشیری
منتقد ین بسیاری نظر داده‌اند اما درمیان منتقدین خارجی

ردلف گلیکه، نویسنده وپژوهشگر سویسی که دررشته ادبیات فارسی دری تحصیل وتحقیق

کرده در مقاله‌ای بنام « die tot» درباره شعر فریدون مشیری چنین داوری کرده‌است: "چنین

 به نظر می‌رسد که فریدون مشیری چون معدودی از شاعران رسالت دارد که به شکرانه

 وسعت دانشش و اطمینان و حساسیت درجمله‌بندی اش آن شکاف مصنوعی را که

درگذشته ی نزدیک کشمکش‌هایی میان نوپردازان و سنت‌گرایان ایجاد شده بود ،ببندد. "

نظرات 3 + ارسال نظر
شهاب دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:03 ب.ظ http://www.shahabasman.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی داری
به وبلاگ منم سر بزن امیدوارم از نجوم خوشت بیاد منتظرم
راستی اگر با تبادل لینک موافقی لینکم کن و بعدش خبرم کن تا لینکت کنم

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند(تو) آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند

خوتونو کامل معرفی کنید چشم

[ بدون نام ] جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:58 ب.ظ

سلام امیدوارمخوب باشید وبلااگتان رانگاه کردم حتمادرباره یگویندگان آذربایجان هم بنویسید.م.غ. از تبریز

لی.ل یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:29 ق.ظ

جاتون خالیه!ل هستم منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد